فضیل بن یسارگفت:وقتی زیدبن علی(ع) کشته شد،مرکبی اجاره کردم وبه سوی مدینه حرکت کردم نزد امام صادق (ع) آمدم ،به من گفت “ای فضیل !عمویم زید،چه کار می کرد؟"گریه گلویم گرفت به من فرمود:آیا اورا کشتند؟ گفتم:آری به خدا. فرمود:وی را مصلوب کردند؟گفتم: آری ،به خدا اورا به دارآویختند!. امام شروع به گریستن کرد واشک های وی چنان برگونه اش جاری می شد که گویی مروارید است .سپس فرمود:ای فضیل !آیادرجنگِ عمویم علیه شامیان،شرکت کردی؟ گفت آری .فرمودچندنفرازآنان را کشتی؟ گفتم شش نفر، فرمو"نکنددر مورد ریختن خون آنان در تردید هستی؟” گفتم :اگردر تردید بودم ،مشارکت نمی کردم . روای گفت :شنیدم که می فرمود:"خداوند،مراهم در خون آنان شریک سازد!به خدا عمویم زیدویارانش شهیداز دنیا رفتند،همان گونه که علی بن ابی طالب ویارانش درگذشتند".

امالی شیخ صدوق

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت